خیالپردازی ناسازگار قاتل روابط !
ترجمه از سایت: https://thedreamingplace.com/
انسان موجودیست اجتماعی بقای ما به عنوان یک گونه به توانایی ما در همکاری با یکدیگر بستگی دارد اما حتی در سطح فردی نیز باید با دیگران ارتباط برقرار کنیم تا به رشد عاطفی برسیم از طریق تعامل با دیگران است که احساس هویت می کنیم. متأسفانه ، در صورت وجود خیال پردازی ناسازگار ، این روند دچار مشکل می شود وقتی شرایطی مانند MD داشته باشیم می تواند ارتباط با دیگران را برای ما دشوارتر کند و تأثیر جدی بر روابط شخصی ما بگذارد.
چگونه خیالپردازی ناسازگار ما را منزوی می کند؟
قبل از اینکه به عمق این موضوع بپردازیم یادآوری این نکته مهم است که آنچه که درباره آن صحبت می کنیم در مورد خیال پردازی طبیعی صادق نیست. در یک محیط سالم ، خیال بافی می تواند مهارت های اجتماعی ما را افزایش دهد خیال پردازی منظم می تواند تمرین مکالمات دنیای واقعی را به ما تحمیل کند از این نظر می تواند برای توسعه اجتماعی ما مفید باشد.
متأسفانه خیال پردازی ناسازگار می تواند نتیجه معکوس داشته باشد از آنجا که تقریباً بیشتر اوقات فراغت خود را صرف آن می کنیم از گذراندن وقت با دیگران غافل می شویم برخی از ما حتی به دلیل MD دوستان و شریک زندگی خود را از دست داده ایم ما با دنیاهای خیالی خود آنقدر راحت هستیم که سعی می کنیم تمام نیازهای عاطفی خود را در آنجا رفع کنیم در ظاهر این استقلال ممکن است چیز بدی به نظر نرسد...
نیازی به اعتماد عاطفی به دیگران ندارید؟! چه مشکلی می تواند داشته باشد؟!
مسئله این است که خیال پردازی ناسازگار در برآوردن نیازهای ما ، به ویژه نیازهای عاطفی ما چندان عالی نیست چرا؟
چون رویاهای ما واقعی نیستند البته افکار و احساساتی که هنگام خیال پردازی تجربه می کنیم بسیار واقعی است منظور من این است که خیالات ما خارج از مرزهای افکار ما وجود ندارند از آنجا که ما موجوداتی جسمی هستیم و نیازهای جسمی هم داریم نمی توانیم برای همیشه در رویاهای خود باقی بمانیم در نهایت رویاهای ما به پایان می رسند و وقتی این اتفاق می افتد ما دچار خلا و پوچی می شویم که MD نمی تواند آن را پر کند.
خیال پردازی ناسازگار مشکلات روابط را می پوشاند
بسیاری از افراد به خیالپردازی مراجعه می کنند چون بسیار راحت تر از برخورد با افراد واقعی است و تعجب آور نیست - افراد واقعی می توانند پیچیده ، غیر قابل پیش بینی و حتی گاهی گیج کننده باشند.
اما شرایط بدتر از این هم خواهد شد اگر ما در مهارت های اجتماعی و معاشرت با دیگران از دیگر افراد ضعیف تر باشیم به این نتیجه میرسیم که زندگی در دنیای حقیقی ارزش این همه سختی کشیدن را ندارد.
اما هر چه بیشتر خجات بکشیم و از ارتباط با دیگران بیشتر طفره برویم با چالش های بزرگتری در آینده روبرو خواهیم شد. MD تنها نقاط ضعف ما را بیشتر میکند که ما را به مورد بعدی میرساند
ما فقط مشکلات بیشتری برای آینده ایجاد می کنیم
هرگاه به زندگی در دنیای خیالی عادت کنیم ، واقعیت هر آنچه که است ، درخشش خود را از دست می دهد. زندگی روزمره ارزش خود را در مقایسه با خیالات ما از دست خواهد داد به همین دلیل وقتی افراد واقعی را با شخصیت های خیالی مقایسه می کنیم خیلی راحت می توانیم از آنها ناامید شویم این تفکر می تواند به روابطی که در حال حاضر داریم آسیب برساند - یا ما را از ایجاد روابط جدیدی که می تواند خوشبختی را به زندگی ما اضافه کند ، متوقف کند.
اما این تنها بخشی از مشکل است. با خیال پردازی ، هرگز نیازی به تجربه احساس سوتفاهم یا طرد شدن ندارید - اما زندگی واقعی چنین تضمینی را ندارد. وقتی با واقعیت روبرو می شویم بدون هیچ فکری تصمیم میگیریم به خیالات خود پناه ببریم.
تأثیر عاطفی
متأسفانه ما همیشه اثرات آن را بلافاصله نمی بینیم - من مطمئناً می دانم که چنین چیزی را نداشته ام ، در دوران کودکی که اولین بار خیالپردازی را شروع کردم در آن زمان من برای گذر از شرایط سختی که در خانه داشتم به آن اعتماد کردم. به دلیل شرایط ، احساس امنیت کافی نمی کردم تا بتوانم درباره آنچه احساس می کنم با دیگران صحبت کنم. بنابراین ، تنها راهی که میتوانستم با کمک آن از احساسات بد رها شوم خیالپردازی بود. خیال پردازی ناسازگار به من این توانایی را داد که با تنهایی ام رفاقتی ایجاد کنم. وقتی زندگی غیر قابل تحمل می شد من وقت خود را با دوستان خیالی ام سپری می کردم وقتی برای گریه کردن به شانه ای احتیاج داشتم آنها آنجا بودند تا با من باشند.
برای مدت طولانی ، MD به من کمک کرد تا زنده بمانم به من فرصتی برای مقابله با مبارزات عاطفی ام داد اما اکنون که زمان گذشته و دیگر در همان شرایط نیستم می توانم مشکلاتی را که MD برای من ایجاد کرده است ببینم مثلا من اغلب در معرض آسیب پذیری درمقابل افراد دیگر هستم فقط به این دلیل که خیلی عادت کرده ام برای ارتباط عاطفی به درون خود بروم من بیشتر عمر خود را صرف ساختن دیوارهایی کرده ام که مرا از دیگران دور نگه داشته است - دیوارهایی که هنوز برای تخریب آنها تلاش می کنم.
وقتی زندگی سخت می شود ، وسوسه اعتماد به MD برای راحتی هنوز وجود دارد اما اگر در برابر آن مقاومت نکنم ، نمی فهمم که چگونه باید مشکلاتم را حل کنم بنابراین من مدام به خودم فشار می آورم که بیشتر باز باشم تا ارتباطم را با افراد دیگر تقویت کنم حتی اگر به روش های کوچک باشد.
در دام نیفتید
من می دانم که خیال پردازان ناسازگار وجود دارند که دقیقا با همین مسائل دست و پنجه نرم می کنند. بسیاری از شما با دشواری هایی روبرو هستید و من می دانم که برای کنار آمدن با مشکلات خود روی آوردن به رویاپردازی آسان است. درست است که در آغاز ، MD بی خطر به نظر می رسد - در واقع ، در بعضی مواقع حتی ممکن است احساس نجات کنید اما حقیقت این است که شما فقط خود را در دام عمیق تری فرو خواهید برد تنها راه بهبودی از درد روبرو شدن با آن است نه فرار از آن
خیال پردازی می تواند روشی شگفت انگیز برای ایجاد مهارت های اجتماعی باشد ، اما جایگزین مناسبی برای زندگی واقعی نیست به همین دلیل مهم است که اجازه ندهید که خیالپردازی بیش از حد پیشرفت کند تا آنجا که می توانید مراقب باشید اجازه ندهید شما را از افراد دیگر جدا کند.
به عنوان خیال پردازان ناسازگار ، باید اطمینان حاصل کنیم که در حال ایجاد روابط سالم هستیم که به ما کمک می کند تا در دنیای واقعی زمین گیر بمانیم هرچه بیشتر این کار را انجام دهیم ، حفظ تعادل راحت تر خواهد بود - و سلامت روحی و روانی خود را در فرم خوبی حفظ خواهیم کرد.
- ۰۰/۰۲/۰۹
عالی بود ادمین جان
هرچند با وبلاگت خو گرفتم ولی شاید یه مدت نیام و نظر نذارم
راهکار هم اینکه اگه کسی می تونه ، باید بره تو جامعه باشه و سعی کنه تنها نشه. دوستای جدید ، روابط جدید
و اینکه ماجراجویی کنه و سعی کنه بدون ترس از نتیجه، کارهای جدید و هیجان انگیز انجام بده ، یعنی به ترساش غلبه کنه ، خیال پردازی ها و رؤیاهاش رو عملی کنه
واقعا زندگی کنه
مگه اینکه کار خطرناکی باشه ، برای خودش یا جامعه مضر باشه.
به نظرم خیال پرداز ها عاشق ماجراجویی و حل مسئله ان ، باید برای خودشون مسئله و معما ایجاد کنن ، و راهکار ارائه کنن
شاید (شاید و شاید) یه ضربه ی روحی هم برای بعضی ها کارگشا باشه تا از اون مثبت اندیشی ساده لوحانه (بلانسبت) رها بشن و زندگی رو جدی بگیرن
ضربه ی روحی روی آدمای مختلف نتایج متفاوتی میذاره
بعضی ها غمگین میشن و دیگه از همه چی دست میکشن و احتمالا خیال پردازی هاشون از تم شاد به تم غمگین تبدیل بشه ، یعنی توی خیالاتشون خودشون رو یه آدم شکست خورده تصور می کنن
بعضی ها توی خیالاتشون مشکلشونو حل میکنن ، بعضی ها هم بی خیال میشن ، یه عده ای هم ممکنه این ضربه خیلی روشون تاثیر بذاره و به یک تحولی برسن و زندگی رو جدی بگیرن
البته اینا حدس هستن (راستی طرحواره هارم مطالعه کردم ، خیلی جالب بودن ، الآنم ناخودآگاه روی نوشته هام تاثیر گذاشتن)
همچنین به نظرم خیال پرداز ها تشنه ی خلق کردن و پیدا کردنن ، باید یه کار هنری یاد بگیرن تا خلاقیتشون رو بطرز سالم اونجا بروز بدن و استفاده کنن
همچنین کتاب و مقاله های زیادی بخونن (به هنر علاقه داری؟)
اعتماد به نفسشون رو ببرن بالا و سعی کنن قدرت رهبری داشته باشن ، چون بعضی خیال پرداز ها از کمک کردن به دیگران و تاثیر گذاشتن خیلی لذت می برن.
برنامه ریزی کنن و خودشون رو مؤظف به عمل بهش کنن ، به صورتی که غرق کار بشن ، اولش مثل یه صخره ی بزرگه ولی بعدش که غرق کار شدن هایپرفوکوس می کنن (البته نمی دونم MD به ADHD چقدر مربوطه) و تمام فکر و ذکرشون درگیر کار میشه.
یه سؤال : به نظرت خیال پردازی به چاقی و لاغری هم ربط داره؟ فکر می کنم یا اضافه وزن داشته باشن یا کمبود ، چون خواب و تغذیه شون منظم نیست.
مهم ترینش همون بود که بولد کردم.
یه سؤال دیگه ، به نظرت MD دار ها ترس های زیادی دارن؟
معمولا اضطراب اجتماعی دارن که همین باعث کم حرف شدن و خیال پردازتر شدنشون میشه ، و جایی خوندم افراد خجالتی اکسی توسین بیشتری تو بدنشون دارن ، دانشمندا قبل از این فکر می کردن اکسی توسینشون کمتر از حد طبیعیه (مطمئن نیستم)
حدسم اینه که دوپامین پایین تری داشته باشن
دوپامین پایین = تمرکز کمتر
دارودرمانی رو تجربه کردی؟ چه تاثیری داشته؟